آخرین خانه شهر در کتابفروشی ها - مجله زیبایی زندگی

خانه آنها آخرین خانه شهر است. آن قدر باتلاق و مرداب در کنارش واقع شده است که انگار آنها اصلا توی شهر زندگی نمی نمایند. البته شبیه به شهرستان هم نیست. چون می گردد از خانه آنها پل هوایی بزرگراه، برج برق، انبار قدیمی متروکه و یک کانال را دید. آنها کنار باتلاقی زیر یک بزرگراه مرتفع در نیوجرسی زندگی می نمایند.

داستان کتاب به آرامی پیش می رود تا اینکه سیلیا، عموزاده سفیدپوست بیلی وارد می گردد و همه چیز را تغییر می دهد. یک شب بیلی برای خواب به خانه مجلل سیلیا در حومه شهر می رود و دریایی از سؤال ایجاد می گردد: چطوری بیلی می تواند هم سیاه پوست و هم سفیدپوست باشد؟

چطوری می گردد یوتریس را قانع کرد که بیلی در دوستی به او خیانت ننموده است؟

وقتی این بچه ها در جشن تابستانی باربکیو در خیابان خانه ماهی شرکت می نمایند چطوری بیلی معمای رازگونه مردی به نام همسایه را حل می نماید؟

قبلاً همسایه چیز عجیب و احتمالاً خطرناکی را کنار کانال دفن نموده بود.

جواب به این سؤال ها بیلی را به چالشی می کشاند که قبلاً حتی فکرش را هم نمی توانست بکند.

برشی از متن کتاب:

وقتی با ماشین وارد خیابان خانه ماهی شدیم، یوتریس را دیدم که توی ایوان خانه شان نشسته بود. با عبور ما حتی سرش را هم از روی کتابی که می خواند، بلند نکرد. عمه بارب و سیلیا آن قدر ماندند که برای آمدن سیلیا به جشن ماهی برنامه ریزی نمایند.

مادر خیلی راضی بود که من برگشتم. چون می خواست چیزهایی را که دوخته بود به بوتیک آفریقا ببرد و پارکر خواب بود..

انتشارات کتاب های قاصدک کتاب آخرین خانه شهر نوشته مریدیت سو ویلیس با ترجمه مرحوم سید حبیب الله لزگی را با شمارگان 500 نسخه و در 157 صفحه و به بهای 75 هزار تومان منتشر نموده است.