صحبت های دردناک زنی که دل و اموالش را یکجا باخت

به گزارش مجله زیبایی زندگی، روزی که به سیامک دل باختم همه تصورم این بود که او هم مرا با همه وجودش دوست دارد. حتی برای لحظه ای فکر نمی کردم که او نقشه ای زیرکانه و طولانی مدت را برای بالاکشیدن پول هایم طراحی نموده است .

صحبت های دردناک زنی که دل و اموالش را یکجا باخت

به گزارش ، این ها بخشی از اظهارات زن 45 ساله ای است که به اتهام ضرب و جرح عمدی از همسرش شاکی شده بود. این زن که ادعا می کرد هنوز دو ماه از مدت عقد موقتش باقی مانده است، اما شوهرش او و فرزندانش را به خانه راه نمی دهد درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: حدود هشت سال قبل همسرم را در یک سانحه رانندگی از دست دادم و این گونه مسئولیت نگهداری از سه فرزندم را به تنهایی برعهده گرفتم به همین دلیل مجبور شدم برای گذران زندگی و تامین مخارج فرزندانم در بیرون از منزل کار کنم، اما تحصیلاتم تا مقطع هدایت بود و نمی توانستم به کار اداری مشغول شوم بنابراین به عنوان کارگر خدماتی و نظافتی در یک شرکت خصوصی استخدام شدم. مدتی بعد با دیه فوت همسرم یک قطعه زمین خریدم تا حداقل سرمایه ای برای آینده فرزندانم پس انداز کنم. اگرچه روز های سختی را می گذراندم، اما به خاطر سعادت و آسایش فرزندانم همه سختی های روزگار را به جان می خریدم.

تا این که روزی سیامک در راستا زندگی ام نهاده شد. آن روز با یک لبخند خیابانی همه چیز را فراموش کردم و به او دل باختم به طوری که سرنوشتم به کلی تغییر کرد و من درگیر عشقی سیاه شدم. خیلی زود ارتباط های تلفنی و دیدار های حضوری من و سیامک به ازدواج رسید. قرار شد به مدت یک سال به عقد موقت سیامک درآیم تا با خصوصیات اخلاقی یکدیگر بیشتر آشنا شویم. به همین دلیل موضوع ازدواجم را از فرزندانم مخفی کردم تا این که این مدت به سرانجام رسید. اگرچه عقد موقت ما به طور رسمی در هیچ محضری ثبت نشده بود، دوباره تصمیم گرفتیم صیغه نامه خودمان را به مدت پنج سال دیگر تمدید کنیم، ولی باز هم به خاطر اعتمادی که به او پیدا نموده بودم به دنبال رسمیت بخشیدن قانونی به این ازدواج نبودم فقط روزی فرزندانم را دور هم جمع کردم و ماجرای ازدواجم را با آن ها درمیان گذاشتم با وجود این باز هم خودم در بیرون از منزل کار می کردم و هزینه های زندگی را می پرداختم. به همین دلیل هیچ مشکل و اختلافی با سیامک نداشتم چرا که او هیچ پولی برای تامین مخارج من یا فرزندانم نمی داد.

روزگار ما به همین ترتیب می گذشت تا این که روزی سیامک پیشنهاد کرد با فروش قطعه زمینی که افزایش چند برابری داشت منزل خوبی برایم بخرد تا از اجاره نشینی رهایی یابم من هم با این پیشنهاد موافقت کردم و همسرم زمین را فروخت و پولش را به حساب من واریز کرد. چند روز بعد او منزل ویلایی بزرگی را در حاشیه شهر پیدا کرد و با این بهانه که دوست ندارد همسرش به بنگاه های معاملات رفت و آمد کند مدعی شد خانه را می خرد و قولنامه آن را به نام من ثبت می نماید. روز بعد درحالی که یک برگ قولنامه دستی را به من نشان می داد پول هایم را گرفت، ولی قولنامه را به من نداد.

من هم که هیچ گاه تصور نمی کردم همه این ها یک نقشه زیرکانه و حساب شده است، اسباب و اثاثیه ام را جمع کردم و در آن منزل ساکن شدم، ولی هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که بهانه گیری و ناسازگاری های سیامک آغاز شد. او با هر بهانه واهی مرا کتک می زد و فرزندانم را از خانه بیرون می انداخت. من که نمی دانستم در پس این ماجرا ها نقشه شومی وجود دارد برای حفظ زندگی ام کوشش می کردم تا این که حدود یک هفته قبل با یک بهانه پوچ دعوایی به راه انداخت و پس از کتک کاری شدید، با این بهانه که مدت صیغه نامه ام به سرانجام رسیده است من و فرزندانم را از خانه بیرون کرد و دیگر به منزل راه نداد.

آن جا بود که از حرف هایش فهمیدم مرا اغفال نموده و پول هایم را بالا کشیده است درحالی که شاهدی نیز برای اثبات ادعایم ندارم، اما فقط این را می دانم که این عشق و عاشقی های خیابانی هیچ عاقبتی جز بدبختی ندارد به طوری که اکنون حتی نمی توانم موضوع ازدواجم را نیز ثابت کنم و ....

شایان ذکر است، به دستور سرهنگ عباس زمینی (رئیس کلانتری سپاد) ماجرای شکایت این زن در راستا رسیدگی قضایی نهاده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع:خراسان

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 20 مهر 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: beauty-of-life.ir شناسه مطلب: 339

به "صحبت های دردناک زنی که دل و اموالش را یکجا باخت" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "صحبت های دردناک زنی که دل و اموالش را یکجا باخت"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید