نوایی لواسانی: در ادبیات علمی تخیلی بن بستی وجود ندارد، رضایی کلورزی: ادبیات علمی تخیلی باعث پیشرفت کشور می گردد
به گزارش مجله زیبایی زندگی، سرویس کودک و نوجوان خبرنگاران : اردیبهشت ماه سال جاری بود که شعار سی وچهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران شد آینده خواندنی است. به این بهانه و به علت ضرورت این مسئله، سوژه آینده را انتخاب کردیم و پرونده آیندۀ آینده؛ آنالیز منظره ژانر علمی تخیلی در ایران را پیش بردیم. در این پرونده با نویسندگان ادبیات علمی تخیلی و فعالان حوزه کتاب کودک و نوجوان گفت وگو کردیم و نظر آنها را درباره آینده ژانر علمی تخیلی نوجوان در کشورمان پرسیدیم. با توجه به نظراتی که دریافت و منتشر شد، درصدد آن برآمدیم که بیشتر و بیشتر این موضوع و گونه ادبی مجذوب کننده و درخور توجه را آنالیز کنیم.
میزگرد آیندۀ آینده؛ آنالیز منظره ژانر علمی تخیلی در ایران 18 تیرماه، همزمان با روز ملی ادبیات کودک و نوجوان با حضور حمید نوایی لواسانی و مصطفی رضایی کلورزی، نویسندگان ادبیات علمی تخیلی در اتاق گفت وگوی ایبنا برگزار گردید. متن صحبت های مطرح شده در این میزگرد را در ادامه می خوانید:
- امروز روز ملی ادبیات کودک و نوجوان است؛ ادبیات کودک و نوجوان امروزمان در چه نقطه ای است؟
حمید نوایی لواسانی: در ابتدا روز ادبیات کودک و نوجوان را تبریک می گویم؛ این روز نمادی است برای آنالیز مطالبات ادبیات کودک و نوجوان که بفهمیم چه بر ادبیات کودک و نوجوان گذشته است. واقعیت این است که از نظر من رشد ادبیات کودک و نوجوان یک شاخصه دارد و آن هم رشد مطالعه و کتابخوانی است. اگر این شاخصه را از ادبیات کودک و نوجوان بگیریم، هیچ معیار ملموسی برای آنالیز رشد ادبیات کودک و نوجوان نخواهیم داشت. باید ببینیم شرایط کتاب و کتابخوانی در چه حال وهوایی قرار گرفته است.پژوهشکده ای به نام پژوهشکده تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش تأسیس شد. این پژوهشکده از سال 1370 عضو یک مؤسسه بین المللی شد و یکی از کارهای آنها این بود که سواد بچه ها را چهار یا پنج سال یک بار آنالیز می کردند. ایران هم از سال 1370 عضو این مؤسسه شد تا سواد بچه ها را آنالیز کند؛ چون امر بسیار مهمی است. بچه ها اگر نتوانند کتاب را خوب بخوانند، با کتاب ارتباط برقرار نمی نمایند، تفکرشان رشد پیدا نمی نماید و قاعدتا کتابخوان هم نمی شوند و به راحتی کتاب را کنار می گذارند. این نشان می دهد که در دنیا سوادِ خواندن، شاخص بسیار مهمی بوده است.
طی چندین دوره که آزمون سواد خواندن به صورت بین المللی برگزار گردیده است، حدود 70 کشور شرکت می کردند: از جمله ایران. در ایران، عبدالعظیم کریمی مدیریت این بخش را برعهده دارد. طبق آخرین آماری که سال گذشته و بعد از آزمون سواد خواندن اعلام شد، ایران در رده آخر بود. این آزمون به این صورت بود که به بچه ها داستان های کوتاه می دادند و از آنها می خواستند این داستان ها را بخوانند و در زمان کوتاه به پرسش هایشان در حوزه چهار لایه خواندن، پاسخ می دادند. لایه اول روخوانی داستان بود، لایه دوم این بود که گزاره های خبری را به هم وصل نمایند و موضوع داستان را کشف نمایند، لایه سوم هم این بود که دانش آموزی که مورد آزمون قرار گرفته بود باید می توانست درون مایه داستان را تشخیص دهد؛ زیرا ما تنها کتاب را برای کتاب نمی خوانیم بلکه می خواهیم با اندیشه هایمان ادغام گردد و درباره آن کتاب نظر دهیم. آنالیز این موضوع به لایه چهارم سواد خواندن مربوط می شد.
در تمام این آزمون ها بچه های ما از لایه اول و دوم فراتر نمی رفتند؛ دقیقا بازتاب همان شکلی که در هنگام درس خواندن شان در مدرسه اتفاق می افتد. سیستم تدریس در مدارس ما به این صورت است که کتاب را بخوان، حفظ کن و درباره آن اطلاعاتی که ذخیره کردی حرف بزن و نمره 20 را بگیر. متأسفانه طی این سال ها هم هنوز تغییری نکرده و در همان دو لایه سواد خواندن مانده ایم. این آزمون برای پایه اول تا پنجم ابتدایی است؛ یعنی کسانی که در مرحله پایه کتابخوانی هستند. درواقع دانش آموزی که در پنج سال اول نتواند با کتاب، ارتباط خوبی برقرار کند، خواننده خوبی نخواهد بود؛ خواننده به معنای تغییر رفتار اجتماعی و تفکر در روبروه با دنیای پیرامون. ما طبق تعریف می گوییم، کارکرد ادبیات، رشد تفکر خواننده است.
زمانی که این اتفاق در سطح کتابخوانی رخ نمی دهد، قرار است در آمارهایی که می دهند چه اتفاقی بیفتد؟ متأسفانه آمار نشر کتاب هم از 500 یا هزار نسخه، تجاوز نمی نماید. به عبارتی پس همه چیز دارد از این حکایت می نماید که در سطح اعضای کودک و نوجوان کتابخوان نیستیم و پیروز هم نبوده ایم. البته عوامل زیادی هم در این امر مؤثر هستند مانند: گرانی کتاب، خانواده ها، نبود داستان های مجذوب کننده، آموزش و پرورش و... . ولی واقعیت این است که در اینجا یک عامل درونی هم وجود دارد و آن هم این است که بچه ها با کتاب ارتباط عمیقی برقرار نمی نمایند، از لایه دوم سواد خواندن عمیق تر نمی شوند، کتاب ها را نمی فهمند و نمی توانند اظهارنظر نمایند و درون مایه ها را خوب درک نمی نمایند؛ بنابراین کتابخوانی خیلی جدی پیش نخواهد رفت.از همه مهم تر این است که خداوند به ما نعمتی مانند مغز داده است و اگر آن را آزاد بگذاریم، می خواهد دنیا پیرامون را بشناسد و اصلا خداوند این نعمت را برای شناخت داده است. به طور طبیعی مغز انسان می خواهد دنیا را بشناسد. شناخت دنیای پیرامون مان به دو ویژگی پرسش گری و کنجکاوی احتیاج دارد. پس ما باید بنای ادبیات را این گونه تعریف کنیم که بچه ها به ادبیاتی احتیاج دارند که آنها را پرسش گر و کنجکاو کند. در نتیجه با چنین ادبیاتی ارتباط برقرار می نمایند؛ چون به صورت کلی بچه ها ویژگی پرسش گری و کنجکاوی را دارند.
- به نظر می رسد پرسش گری و کنجکاوی بچه ها و نوجوانان را می گردد با ادبیات علمی تخیلی تقویت کرد. آیا به این علت ما به ژانر علمی تخیلی احتیاج داریم؟
حمید نوایی لواسانی: وقتی در آزمون سواد خواندن، بچه ها به لایه سوم و چهارم نمی رسند یعنی آنها قدرت تخیل ندارند و این از ضعف نظام آموزش و پرورش است. قدرت تخیل بچه ها در کارکردهایی شکل می گیرد که در ارتباط با بیرون باید بگیرند؛ همین موضوع باعث می گردد دو نیم کره مغزشان مهارت هایشان را افزایش دهند، تفکر استدلالی داشته باشند، تفکر خلاقانه داشته باشند و... . وقتی روحیه پرسش گری و کنجکاوی در کودک و نوجوان نباشد، در دنیای پیرامون و واقعی زندگی هم آسیب پذیر هستند؛ چون در دنیای مجازی نمی توانند تحلیل نمایند که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط و در دنیای واقعی نیز نمی توانند خیلی از مسائل را تشخیص بدهند و نمی توانند نه بگویند. این کارکردها ابزاری هستند که به ما یاری می نمایند؛ وگرنه ما قدرت تخیل ضعیفی خواهیم داشت و در مقابل دنیا پیرامون، منفعل خواهیم بود.
چرا ما می گوییم ادبیات ژانری و فانتزی، مادر تمام این زیرشاخه هاست؟ چون کارکرد آن تقویت قدرت تخیل است. به عنوان مثال فیلم The Wall که در قرن نوزدهم ساخته شد، اهمیت نظام آموزش و پرورش را در تربیت سواد خواندن بچه ها نشان داد و بعد از این فیلم بود که در کشورهای غربی، سواد خواندن تغییر کرد و جدی شد. ما داریم با بچه ها چه می کنیم؟ داریم آنها را تبدیل به یک سری آدم شبیه به هم و ربات گونه می کنیم. این ربات ها انگار احساس ندارند و آن بُعد انسانی و پنهانی وجودشان که مبنای خلقت شان است، هیچ نمودی در اجتماع ندارد. در غرب، طبق آسیب شناسی هایی که صورت گرفت به این سمت رفتند که به نیمکره راست مغز توجه نمایند؛ چرا که نیمکره راست مغز مبنای تفکر و تخیل است. اگر این بخش رشد نکند، ما گرفتار می شویم.
حتی اگر کتابخوان هم نشویم، در زندگی مان دچار مشکل هستیم. کتابخوانی یک رفتار است و به ما می گوید حواس تان را پرورش دهید و برای شناخت دنیا یک سری منابع خوب هم هست و به سراغ آنها بروید؛ اما زندگی هم خود، یک کتاب بزرگ است. کافی است که فکر کنیم و حواس مان را پرورش دهیم و آن را قوی کنیم. کسی که می خواهد مداوم آگاهی کسب کند، قطعا کتابخوان هم می گردد.
مصطفی رضایی کلورزی: به عقیده من به موضوع کتابخوانی بچه ها می توان از سه منظر نگاه کرد؛ اول اینکه تربیت بچه ها در درون خانواده هاست و توجه خانواده ها به یک سری مسائل از جمله کتابخوانی است؛ نکته بعدی نظام آموزش و پرورش است و آخرین مسئله، بحث خودِ ادبیات و کاری است که ما نویسندگان در حوزه فراوری محتوا و محصول انجام می دهیم.من متخصص تربیت درون خانواده ها و جایگاه کتاب در درون سبد مصرفی خانواده ها نیستم و درباره آن هم نظر نمی دهم؛ اما درباره نظام آموزش و پرورش، به عقیده من انتقادها و انتظارها از این نظام درست است؛ اما ما با چه آموزش و پرورشی روبرو هستیم؟ آیا وزارت آموزش و پرورش ما، به مقدار وزارت نفت بودجه دارد؟ دغدغه معلم های ما چیست؟ از طرفی اداره آموزش و پرورش محصور در بخش نامه های آموزشی است و از طرف دیگر اگر معلم کوچک ترین خلاقیتی انجام دهد، ممکن است از طرف اولیا بازخواست گردد. معلم های ما کارهای خلاقانه زیادی بلد هستند و بیشتر مدارس برنامه مطالعه دارند؛ ولی این موضوع تلخ هم پیش می آید که خانواده ها این روند را نمی پسندند. همان طور که ما به عنوان نویسنده باید درباره برخی از موضوعاتی که می نویسیم برای خیلی از افراد شرح دهیم و خیلی ها را توجیه کنیم.
به تازگی کتاب پژوهشی در ادبیات و اندیشه علمی تخیلی نوشته محمد قصاع را خواندم. او در این کتاب می گوید ژانر علمی تخیلی آنقدر وسیع است که گاهی اوقات شما برای گفتن یک حرف، از این ژانر استفاده می کنید. فکر می کنم کتاب های من و نوع نگارش من در این دسته است. حال چرا به این موضوع اشاره کردم؟ چون آن چیزی که دغدغه و سوژه من است، بحث آینده است. آینده است که من را تحریک می نماید تا بنویسم. این توجه به آینده باعث می گردد تصمیم هایی بگیریم و در پس آن تصویرهایی در فکر ما به وجود بیاید که به تدریج، این تصاویر در رشد نسل تازه و در ساخت آینده کشور تأثیرگذار باشد. اینجاست که به اهمیت ادبیات کودک و نوجوان می رسیم؛ یعنی اکنون اگر بخواهیم درباره زمان حال صحبت کنیم، درست نیست؛ چرا که نمی گردد درباره مسائل فرهنگی ای که دیربازده هستند، امروز نظر و وعده داد.مضمون ادبیات علمی تخیلی یا ادبیات گَمانه زن، درباره آینده و اتفاقات آینده است. یکی از عوامل مجذوب کنندهیت در ادبیات علمی تخیلی این است که کنجکاوی، گَمانه زنی، تعلیق و خلاقیت دارد و این احساس ها را در نوجوان ها ایجاد می نماید و به آنها انتقال می دهد. علت بعدی مجذوب کنندهیت ادبیات علمی تخیلی، تصویرسازی آینده است؛ یعنی خواندن ادبیات علمی تخیلی باعث می گردد حس کنجکاوی و پرسش گری کودک یا نوجوان بیشتر و همین موضوع باعث ایجاد جرقه در فکر او گردد. درنهایت در آینده همین جرقه در فکر کودک شاید باعث ایجاد یک پیشرفت در کشور گردد. به عنوان مثال در حال حاضر در ناسا دفتری وجود دارد که کتاب های علمی تخیلی دنیا را می خوانند و از آنها ایده می گیرند و در طراحی هایشان و در آینده این صنعت استفاده می نمایند.
حمید نوایی لواسانی: احتیاج همه جامعه به خصوص بچه ها به قدرت تخیل است. ما باید این را درنظر بگیریم که جامعه و مردمی که قدرت تخیل دارند، در تمام ابعاد زندگی پیروز خواهند بود؛ چون یکی از ویژگی های انسانیت ما، قدرت تخیل است. اگر ما اعتقاد داشته باشیم که خلقت ما یک مبنا و معنایی دارد، آن چیزی که می تواند ما را در دنیا و آخرت پیروز کند، قدرت تخیل است. آن چیزی که از ما باقی می ماند، تفکر است و بخشی از این تفکر، تخیل است. ما سه حوزه شناختی دینی، فلسفی و علمی داریم و آدم ها با توجه به ویژگی هایشان در این حوزه ها کوشش می نمایند. هر چقدر این تخیل عمیق تر باشد، شناخت شما از دنیای پیرامون تان وسیع تر است؛ در نتیجه تقویت قدرت تخیل در تعلیم و تربیت همه ما مهم است؛ چرا که قدرت تخیل- به وسیله هر کدام از آن سه روش- منجر به شناخت می گردد.
بنابراین فارق از اینکه مبنای ادبیات علمی تخیلی، تخیل است، ما احتیاج به رشد تخیل داریم. نظریه های ادبی در طول تاریخ ادبیات، زمینه های فکری، فلسفی و اجتماعی در غرب داشته است. بعد از جنگ دنیای دوم به خاطر شرایط جامعه و پشت سر گذاشتن دو جنگ خانمان سوز، فیلسوفان و هنرمندان در این اندیشه بودند که آیا ادامه حیات برای بشر وجود دارد؟ در آن برهه تاریخی، هنرمندانی پیدا شدند که جرقه های ژانر فانتزی به فکر شان خطور کرد و آغاز به نوشتن کردند. پس فانتزی بر اساس فشارهای اجتماعی به عنوان یک ژانر بسیار تأثیرگذار در جامعه مطرح شد.
می توانیم از این صحبت ها به این نتیجه برسیم که هر اتفاقی احتیاج به شرایط اجتماعی، سیاسی، تاریخی و فکری دارد. نکته بعدی این است که تخیل برای جامعه به شدت احتیاج است. در ادبیات، بیشترین تخیلی را که معطوف به ساخت وساز و تغییر زندگی گردد در ژانر فانتزی و فرزند خلف آن یعنی ادبیات علمی تخیلی می بینیم. اصولا ژانر فانتزی دنیای فکری ما را پرورش می دهد. از اینشتین پرسیدند: علم مهم تر است یا تخیل؟ او پاسخ می دهد تخیل؛ چرا که اگر تخیل نداشته باشیم، نمی توانیم علم را پیش ببریم. خانواده ها می پرسند برای بچه هایمان چه کار کنیم که قدرت تخیل شان افزایش پیدا کند؟ به آنها می گوییم برای بچه ها قصه تعریف کنید؛ چون قصه ها و افسانه های کهن، مملو از تخیل هستند. بچه ها احتیاج دارند که تخیل شان پرورش پیدا کند. چنین بچه هایی در طول زندگی و با توجه به سن شان، واقع گرا می شوند؛ اما تخیل سازنده به بچه ها در آینده یاری می نماید که همواره در بن بست ها در پی راه تازه باشند و همواره این امید را داشته باشند که یک راهی وجود دارد؛ چون در دنیای تخیل محکوم به هیچ چیزی نیستیم و همواره می گوییم که یک راهی وجود دارد و ممکن است مسیر تازهی ایجاد گردد. این قدرت تخیل است.
مصطفی رضایی کلورزی: تخیل به این معنی نیست که مخاطب متنی را می خواند و در فکرش تصویرسازی می نماید؛ بلکه قدرت تخیل خیلی وسیع تر است. کسی که ادبیات علمی تخیلی می خواند، می تواند خلاقیت داشته باشد و در بن بست ها راه چاره پیدا کند. به عنوان مثال در فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم یک صحنه ای است که ابرهای قرمز با فرم خاصی در آسمان جمع می شوند. در آن موقع هنوز جلوه های ویژه به این معنا نبود که بتوانند با یک نرم افزار، صحنه را درست نمایند؛ بنابراین فیلم سازان این فیلم با استفاده از تخیل شان و با یک پودر رنگی و قرار دادن دوربین در زیر آکواریوم، این صحنه را شبیه سازی کردند. قدرت تخیل می تواند در خیلی از مسائل زندگی راه چاره فراوری کند؛ در زمانی که بگویند دیگر آن مسئله راه چارهی ندارد.
- تخیل برای بیشتر افراد به معنای تصور کردن چیزهای ماورائی است؛ در صورتی که انگار تخیل همان بیشتر فکر کردن است یا به معنایی دیگر خلاقیت.حمید نوایی لواسانی: همه این ها می گردد؛ چون تخیل با تفکر آمیخته است و وسیع شده. نکته مهم این است که تخیل، درمانده نمی گردد و اجازه می دهد به هر راهی فکر کنید و ناامید نشوید. کافی است نیم کره چپ شما که استدلالی عمل می نماید خوب رشد کند؛ در این صورت از آنها گزینش می نماید، تخیل سازنده را ایجاد می نماید و به سمت حل مسئله می رود. تخیل ابعاد گسترده ای دارد و بخشی از آن برای تغییر زندگی است که چطور اختراعات و ابداعات را انجام دهید.
می خواهم به این مسئله پُل بزنم که جامعه ای که اهل پرسش گری نیست، اهل کنجکاوی نیست و میل به تغییر زندگی ندارد تخیل هم ندارد؛ چون تخیل به ما می گوید زندگی تغییرپذیر است و اگر موانع دارد، خودمان آنها را ساخته ایم. جامعه ای که به سمت تغییر زندگی می رود ادبیات فانتزی و علمی تخیلی را دوست دارد؛ چون می داند به او یاری می نماید. بنابراین دائما به سراغ ادبیات کلاسیک فانتزی و علمی تخیلی می رود و می خواهد ببیند که آرتور سی کلارک یا آسیموف چه می گویند.
سال ها بود برخی از افرادی که در زمینه داستان های واقع گرا کار می کردند، به شدت با فانتزی مخالف بودند و الان هم عده ای هستند که با فانتزی مخالف اند. استدلال شان این است که بچه ها و نوجوانان هپروتی می شوند و نمی توانند با واقعیت زندگی کنار بیایند. سؤالی از آنها دارم: آیا این واقعیت زندگی را شما با تخیل تان نساخته اید؟ چه کسی گفته که ما به این واقعیت محکوم هستیم؟ نوع زندگی امروز و واقعیتی که در آن هست، نتیجه تخیل قرن هفدهم و هجدهم و بعدهای آن است. قدرت فهم و تخیل ما بوده که اکنون را ساخته است. بنابراین باید این را در نظر بگیریم که ما می توانیم واقعیتی را که ساخته ایم با دوباره تخیل کردن تغییر دهیم. ما احتیاج داریم که این نوع تخیل را توسعه دهیم.
تخیل به فضاسازی احتیاج دارد؛ یعنی زمانِ شما را می گیرد چون باید فرصت فکر کردن داشته باشید، نباید تحت فشار قرار بگیرید مثل مسخره شدن، باید فرصت آزمون و خطا داشته باشید و اجازه پرسش کردن نیز. ادبیات علمی تخیلی به فضا احتیاج دارد تا بتواند روی افراد تأثیر بگذارد. توسعه علم روش مندی دارد و همین طور نمی توان به آن دست یافت. اگر روش مندی رعایت نگردد و تفکر پژوهشی در فکر من شکل نگیرد، اصولا نمی توانم با بیرون طوری برخورد کنم که به چیز تازهی برسم.
اگر می خواهید فانتزی و علمی تخیلی را در مدارس توسعه دهید نباید فقط به کتاب ها اکتفا کنید؛ باید معلم هم فرصت داشته باشد، سیستم گفت وگوی جمعی را بلد باشد، ساختار مدرسه بچه ها را تحت فشار قرار ندهد و آنها را تشویق کند که پرسش گری نمایند. به طور کل تمریناتی می خواهد و در جامعه نیز همین موارد صدق می نماید. این ها لوازم رشد ادبیات فانتزی و علمی تخیلی در جامعه است.
مصطفی رضایی کلورزی: بحث اهمیت ادبیات علمی تخیلی خیلی وسیع است؛ زیرا خودش کلی زیرژانر دارد که هر یک به نوبه خود گسترده هستند مثل ادبیات سایبرپانک. این ادبیات با این همه خصوصیاتی که از منظره ها مختلف مهم و تأثیرگذار هستند، در کشور ما جایگاه واقعی ندارد.
در چندسالی که من وارد بحث ادبیات علمی تخیلی شده ام، فهمیدم که این ژانر ادبی در کشور ما در کنج کوچک کم هیاهو و کم خبری قرار گرفته است. در این کنج کوچک فعالان این حوزه دارند خوب و جدی کار می نمایند؛ چه سفارشی نویس ها و چه کسانی که می خواهند ادبیات علمی تخیلی غیرسفارشی بنویسند؛ اما بسیار مغفول است. یکی از دلایلی حال من در فضای ادبیات علمی تخیلی فعلی خوب است این است که همین فضای کوچک، پویاست و نویسندگان دارند خوب کار می نمایند. با وجود تمام قدرت آینده سازی، پرورش تخیل و خلاقیتی که ادبیات علمی تخیلی دارد، به آن کم توجه می گردد.
احساس من این است که فرهنگ اولویت جامعه نیست و صرفا برای ایجاد حس فرهنگی به سراغ نویسندگان می آیند. من آینده پژوهی می خوانم و باید بگویم که در آینده باید منتظر اتفاقات ضدفرهنگی باشیم. نمی توانم این ها را در کتاب بنویسم؛ چون فضای ادبیات علمی تخیلی امیدوارنماینده است و نمی خواهم ناامیدانه حرف بزنم. به فرهنگ و دست اندرکاران فرهنگ خیلی کم توجه می گردد؛ به این صورت که نویسندگان و داستان نویسان نمی توانند به وسیله فراوری آثار و انتشار کتاب هایشان زندگی را به راحتی بگذرانند.
ادامه دارد...
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران